مداد سیاه

ساخت وبلاگ
من حواسم را جمع کرده‌ام که از دریاها چیزی ننویسمو ترسیده بودم که زیادی زنانه به نظر برسماگر که بگویم گاه از چشم‌ها هم نوشته‌ام پس برایت گفتم که شعرهای من زمانی از راه می‌رسندکه جایی خونی ریخته باشدو ت مداد سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 43 تاريخ : شنبه 5 بهمن 1398 ساعت: 20:21

مناگر که آخرین زن زمین بودم شایدو اگر که اولین شاید بودم من اگرنه من اگر که تنها بودم، یکتازن‌ترین زن‌ تنهای زمین بودم اگر که من شایدکبودی نگاهم را میشدشست از کبودو از خموشو از تاریکی گاه درخشان تک ست مداد سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 70 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 ساعت: 13:36

آموخته‌ام به کسانی چیزهایی در این هشت و چندین صفر که از عمرم گذشته است آموخته‌ام به کسانی که چه طور سلامشان را بیگانه ادا کنندو چه طور بگویند که دوستت دارمبی آنکه کلمات قلبشان را بفشارندآموخته‌ام به ت مداد سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 67 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 ساعت: 13:36

همچونان برفی که آب می‌شود
آبی که لختی درختی را می‌کند سبز
سبزی آن چمن که پر ز گل
سرخی گل که می‌گردد ترشی آلو
و تفاله‌ی آلو، به خشکی برگ
همچونان پتک بی‌رحم عقربه‌ها
همچونان چوب خطی که بر تقویم
همچونان شکنجه‌ی کاغذ 
که بر اسارت آتش 
دوره گردی به آوازش
می‌گذشت از ورای شهر
برد با خود 
هرچه رویا به دل‌ها بود

...

اینک، اینجا، ما
که خاکستر روحمان، می‌رود با باد
می‌وزد بر بهاری دور

مداد سیاه...
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 71 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 21:03

واژه‌ها را به سلابه‌ی قانون کشیدند زمین خیس از تعفن استفراغ هر خط لزج ز خونی که در مرگ صفحه‌هاست مرا ز سبابه‌ی راست به دار آویختند از اردیبهشت گفتم، از بهار حرامی بود، تباه بود، سیاه بود هر آنچه که  مداد سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 56 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 21:03

از سوگی می‌نویسم
که از آن من نیست
و امیدی در دل می‌پرورانم
که با من غریبه‌ است
آیینه چون تکه سنگی‌ست
سیاه و سخت
با هر نگاه من انگار
خموش تر گشته است
آوازی به سر دارم امشب
چه بی‌صداست
بی هق‌هقی
بی خنده‌ای 
واژه‌هایش همه چون دود
در فضاست
دستی دراز کرده‌ام
به قاپیدن از هوا 
لیکن فراری است 
ز من و تارهای صدا
خفه‌‌ام می‌کند مدام
این سطرهای خام
این حرف‌های تلخ
این سنگی روان
نه سوگی به دل نشست
نه امید با من آشناست

مداد سیاه...
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 80 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 21:03

ای گرز بدطینت سر منپوشیده‌ای به تن جامه‌ی غم من در دل چه اضطراب‌‌هاز دیگران گریختن‌ها لیکن قلم به دستمیکشی سرمه به چشم همه‌ی ترس‌های منتا تکان می‌دهم به تنمچنگ میزنی چه فولادین و سختبه دیواره‌های سر م مداد سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 91 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 21:03

در هیاهوی واژه‌ها 
در هیاهوی حروف انتزاع
در هیاهوی اشک‌های بی‌قطره
در هیاهوی نزاعی که بی فریاد
بی گره‌ای بر مشت
شهر زنجیر سکوت 
بسته بود بر گلوی شب
سپیده دمید 
صبح با ترس گلوله‌ای رسید
در هیاهوی حروف انتزاع
ماند یک لکه‌ی خون
به تن شهر بی صدا



مداد سیاه...
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 61 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 21:03

در بلندی سکوتی بود
در بلندی صدایی بود
در بلندی سکوتی به فریاد برآمد
که این شهر جشنی نیست
پرواز، با رخت آهنین بر تن
سقوط به دل دریایی از ساتن 
که این شهر جنگی نیست
خنده‌ای زد
خموش شد 
در بلندی تنی به خود لرزید
در بلندی ستاره‌ای لغزید 


مداد سیاه...
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 71 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 21:03

ساقیم اینک از شراب زندگانی تو یک جرعه بیشتر به جان من باقی نیستاز مهر بی‌کران که ز آن بود خوش‌نشانقهرمان کودکی‌های سپید من امروز، نمانده‌‌ استهیچ، در نگاهساقیمتک مرهم زخم‌های من در آینه اشکم چو سرب دی مداد سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 64 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 21:03