درباره‌ی کسی که دوست داشته نشد

ساخت وبلاگ

من
اگر که آخرین زن زمین بودم شاید
و اگر که اولین 
شاید 
بودم من اگر
نه 
من اگر که تنها بودم، یکتا
زن‌ترین زن‌ تنهای زمین بودم اگر که من 
شاید
کبودی نگاهم را میشد
شست از کبود
و از خموش
و از تاریکی گاه درخشان تک ستاره وار 
شاید که اخت می‌گرفتم
یک شب 
نشسته بر پله‌ی خانه‌ای من
اگر که بودم تنها
زن 
در این جهان
با عشق
و میشد که شاید بگویم
آن زمان که دوخته بودم این کبود را
در آن سیاه 
که دوستت دارم من
و نه اما کنون
که من ترسیده و خسته‌ام شاید
و شاید کمی کبود
همچون نگاهم 
که گفته بود روزی کسی به من
ساده است مثل درخت سیب
و گفته بودی روزی دیگری
که خمار است 
همچون درخت کاج
و شاید گفته باشد کس دگر
که راز آلوده است
شبیه همین زمین
و من ذوستت دارم را سخت
چه سخت
سخت‌تر حتی
نگفتم
که نیستم من 
زن
تنها
اولین
شاید اگر که 
نه 
آخرین
نیستم
شاید
تنها کمی
در میانه‌ای

مداد سیاه...
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 71 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 ساعت: 13:36