بدون وزن

ساخت وبلاگ
واژه ها را به سلابه‌‌ی قانون کشیدند
برای از تو نوشتن کمی دیر بود
مرا به سبابه‌‌ی راست به دار آویختند
چرا که برایشان حرف‌هایم همه تباه بود
از عصر بهاری باغچه‌ی خانه‌تان نوشتم
ولی در چشمانشان همه چیز سیاه بود
از بوسه‌ای که به جان نشست و دلم تب گرفت
ولی گفتند که این ها همه حرام بود 
از خیسی شب بارانی اردیبهشت برایشان گفتم
ولی زهر خند تمسخر زدند که اینها همه دروغ بود
من گالیله‌ی قرن بودم، در باورم تحقیر مداومشان
همه‌اش دسیسه‌ای بی اساس بود 
رگم را بریدم، به قرمزی خون نوشتم که دروغ نیست
ولی برای از تو نوشتن کمی دیر بود
+ نوشته شده در  پنجشنبه یکم تیر ۱۳۹۶ساعت 6:55 PM  توسط دایره  | 
مداد سیاه...
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : بدون,وزن, نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 121 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:02