تصمیم

ساخت وبلاگ

آدما به خاطر ترسهاشون نابود میشن، آدما از ترساشونه که جون میگیرن و میتونن روی پای خودشون بایستن. من رو ترسم از تنهایی نابود کرد. اون قدر توی سیاهی فرو رفتم که نفهمیدم چه طور سیاهی خونه م شد. یه روز به خودم اومدم و دیدم که دیگه نمیتونم نفس بکشم. دیدم تنهای تنها شدم. دیدم با ترسم رو در رو وایستادیم و من نمیتونم باهاش مبارزه کنم. اون قوی ترین موجود جهان بود و من از ضعف پاهام میلرزیدن. اون وقت یه صدایی بهم گفت که به خودت بیا. بهم گفت که تو از پس همه چی بر میای. تو توی هر مبارزه ای پیروز میشی. چون اگه ببازی، نمیتونی هیچ وقت خودت رو ببخشی. و آدمی نمیتونه با عذاب بخشیده نشدن به زندگیش ادامه بده. ولی من زندگی رو دوست دارم. با وجود همه ی زشتیاش دوستش دارم. به خاطر لحظه هایی کوچیکی که میتونم لبخند بزنم، دوستش دارم. به خاطر روزایی که میتونم بلند بلند بخندم. به خاطر روزایی که میتونم عشق بورزم و عاشق باشم و قلبم گرم بشه. اون روز، خودم رو توی آینه نگاه کردم. و زشت شده بودم. یه طرف صورتم از درد باد کرده بود و پر از جوش بود. چشمام از گریه باز نمیشدن. معده م تحمل هیچ غذایی رو نداشت. بدنم از دز زیاد آرام بخش ضعیف شده بود و نمیتونست روی پاش بند شه. به خودم گفتم چی ارزششو داره؟ مگه نه اینکه عشق باید حال آدمو خوب کنه؟ اون روز تصمیم گرفتم که برای خودم ارزش قائل شم. تصمیم گرفتم که خودمو خوشحال کنم. تصمیم گرفتم که با خوشحالیم اونایی که دوستشون دارم رو هم خوشحال کنم. تصمیم گرفتم که آدم ضعیفی نباشم. تصمیم گرفتم که بدیا رو با خوبیا جای گزین کنم. تصمیم گرفتم برای اینکه حالم خوب باشه وابسته ی کسی نباشم. تصمیم گرفتم به جاش با حال خوبم، حال کسایی رو که دوست دارم خوب کنم. من تصمیم گرفتم که دیگه به خاطر طلوع کردن خورشید لبخند بزنم. به خاطر اینکه اون قدر خوش شانسم که میتونم ببینمش. و به خاطر غروب کردنش، به خاطر اینکه میتونم از زییباییش لذت ببرم. تصمیم گرفتم هر بار که باد میوزه، یا هر بار که بارون میاد از ته دلم بخندم. از خنکیش که میخوره به پوستم. از یاد آوری روزایی قشنگی که زیرشون گذروندم. تصمیم گرفتم که سفر کنم. ورزش کنم. درس بخونم. کار کنم. پول در بیارم. خوب خرج کنم. خوب بخورم. خوب بپوشم. و یه روز.. وقتی دوباره جلوی آینه وایستادم.. به خودم افتخار کنم. 

+ نوشته شده در  پنجشنبه یکم تیر ۱۳۹۶ساعت 2:47 AM  توسط دایره  | 
مداد سیاه...
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : تصمیم, نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 49 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:02