مرگواره

ساخت وبلاگ
بال مگس
خاکستر سیگار
شکسته قاب پنجره
پاره سیم خسته‌ی ساز 
و من 
که از ریه‌هایم قیر جاری شد
تا اشکم 
به دیر صله‌های زخمی
مرهم شود

...

امشب 
از خفگی تا واژه‌ای که جویده شد
امشب 
از یخ بسته انگشتم تا تب تندی که بر گردن
امشب 
از خنده‌‌های غم آلوده‌ی ترسیده تا مچاله‌ی تنی بر زمین 
امشب 
قصه‌ی خستگی بود و آشفتگی بود و درهم شکستگی بود و آزردگی

...
لکه‌ی زرد
عطر پریده از بالش
چهره‌ی سوخته در تصویر
خون ماسیده بر پاره‌های ناخنم
و من 
که فریاد از گلویم تا بی‌ انتهای شهر رسید
و صدایم 
آتش زد به دشت بی‌ریشه‌ای 
که نشسته در میان دلم 




 

مداد سیاه...
ما را در سایت مداد سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dayereh96a بازدید : 55 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 21:03